عاشقانه

بعد از چند ماه

من اومدم به عنوان یه مادر.. الان که مینویسم چند ماهه که سختی های زیادی کشیدم و بچم رو 7 ماهگی به دنیا اوردم معجزه وار طوری که کسی فکرش رو نمیکرد بچم بمونه..5 هفته بیمارستان خوابیدم با کیسه اب پاره و نه سوراخ...ولی از اون جایی که خدا خواست بچم هفته 32 بارداری طبیعی به دنیا اومد و 11 روز توی دستگاه بود با وزن 1900... بازم اومدم بگم که روحیه ندارم ..از آذر تو قرنطینه ام...الانم که بخاطر کرنا و بچه ی کوچیک هیچ جا نمیتونم برم..خلاصه اینکه اون چیزی که میخواستم رو دارم ولی اون حسی که میخواستم رو نه خدارو بخاطر همه ی نعمت هاش شکر
9 ارديبهشت 1399

تقاص

راستش تا حالا به اون صورت بهم ظلمی نشده که نتونم ببخشم و یا زندگیمو به اون صورت تحت تاثیر قرار بده و یا کسی کاری باهام بکنه که بخوام نفرینش کنم هرروز با تنفر ازش از خواب پاشم،،ولی راستش خیلی بدم میاد ازین حرف که خیلیا میگن فلانی به ما ظلم کرده و ما منتظریم نتیجه شو ببینه راستش ازین انتظار به معنای واقعی کلمه متنفرم! و بدتر از اون اینکه اگر اون فرد مد نظر زندگی خوبی داشته باشه و شاد خوشحال باشه طرف ناراحت و شاکی که چرا زندگیش خوبه و خدا جوابشو نمیده!و حتما خدا خدای خوبی نیست!!واقعا این تفکر که خودمم نمیدونم استعداد دچار شدم بهش رو دارم یا نه برام زجرآوره و هیچ وقت ازینجور تفکر و اعتراضی خوشم نیومده از خدا میخوام که این تفکر رو ازم دور ک...
19 مهر 1398

آشوبم،آرامشم تویی!

خدایا توی همه ی لحظه های اضطراب و آشوب پناهم باش لحظه ی هجوم همه ی افکار مزاحم و اذیت کننده کمک کن اونی بشم که میخوام و میخوای
4 مهر 1398

غیبت

نمیدونم چرا تارگیا اینقدر علاقه به غیبت کردن پیدا کردم..همش از کارای این و اون ناراحت میشم و پشت سرشون حرف میزنم..مخصوصا خواهرشوهرم ماجرا این بود که این چند وقت پدرشوهر و مادرشوهرم مشرف شده بودن حج و خواهرشوهرم از قم اومده بودن شهرمون و خونه اونا بودن،،حالا طبقه بالای خونه مادرشوهرم وسیله داره ولی خالیه،و بعضی وقتا میرفتن اونجا ولی از وقتی بچه دومشون به دنیا اومد دیگه نرفتن بالا،،حالا قبل از اومدنشون ما خونه رو داشتیم تمیز میکردیم برای ولیمه بالا رو هم همسرم خیلی تمیز کرد و گردگیری اساسی ای کرد برای اینکه آقایون بالا برن و خانوما پایین،،بعدم ما دو سه شب طبقه بالا میخوابیدیم چون خونمون دور بود و کارا زیاد بود صرف نمیکرد بریم بیای...
18 شهريور 1398

ختم برای بارداری

چنتا ختم برای بارداری پیدا کردم گفتم اینجا بزارم که داشته باشم،،به امید خدا شروع کنم به انجام دادن😊 ختم ۱۴۰ بار سوره مومنون یبار که رفته بودیم حرم امام رضا علیه السلام یکی از خادما متوجه شد من بچه میخوام دستمو گرفت با خودش برد تو اتاقکش یه دست نوشته داد گفت اینو انجام بده انشالله خدا بهت بچه بده این بود= به مدته 40روز آیه ی 59تا 64سوره مبارکه نمل خوانده شود هر روز یکی اضافه شود یعنی روز اول یکبار روز دوم دوبار روز سوم 3بار... همینجوری تا روز چهلم که40باره بعدش که برگشتیم گذاشتمش لای قرآن تا یکسال سراغش نرفتم بعده یسال گفتم منکه همه کار کردم نشد اینم امتحان کنم خدا شاهده روز چهلمش بیبی چکم مثبت شد این کارو به همرا د...
10 تير 1398

دین کاریکاتوری

دیدین کاریکاتور چه شکلیه؟؟هیچیش اندازه و به جا نیست،،، دماغش بزرگه یا چشماش کوچیکه..یا صورتش کج و کله!یا لب گشاد و دندونای بدریخت...خلاصه اینکه همین متناسب نبودن اجزای صورت کاریکاتور باعث خنده ی همه ی ما میشه!! بنظرم حکایت دین بعضی از ماست،،،مثلا به یه عبادت خیلیییی مقیدیم و میرسیم و از بعضی کارای واجب میمونیم،،به بعضی از مستحبات به شدت مقیدیم و یه جای دیگه که باید بصیرت داشته باشیم و درست عمل کنیم دقیقا گند میزنیم،،،یه چیزی رو بیش از حد بزرگ میکنیم و یه چیز مهم تر رو کلا فراموش میکنیم!!این به تعبیر من دین کاریکاتوری میشه که نتیجش اینه که خیلیا از دیدن دینداری ما جذب دین نمیشن که هیچ خندشون میگیره امیدوارم خدا همه ی ما ر...
2 خرداد 1398

...

شاه پناهم بده‌ خسته ی راه آمدم آه نگاهم نکن،غرق گناه آمدم.....
21 ارديبهشت 1398

حاجی رمضان مبااارک

مامانم۲۲ سال پیش بود که رمضان مشرف شده بودن مکه،،میگفتن شب اول ماه رمضان اینقدر همه اونجا خوشحال بودن و جشن میگرفتن که حد نداشت وقتی مارو میدیدن با حالت شادی و شوق میگفتن:حاجی رمضان مبااارک حلول ماه رمضان مبارک باشه..ان شاءالله این ماه بهترین استفاده ها رو ازین ماه شریف ببریم و دست پر این ماهو تموم کنیم....این ماه از خداوند برای همه طلب فرزندان صحیح و سالم و صالح و عاقبت بخیر میکنم التماس دعا
15 ارديبهشت 1398

یه عالمهههه

یه هیئت خانوادگی هست که هر دوماه یه بار یه جلسه میزاره و همه ی اعضاش هم زوج های جوونن،،چند روز پیش تو جلسه که بودم یه عالمه خانم باردار اونجا بود،بقیه هم همه یکی دو تا بچه کوچیک داشتن،،،با خودم فکر میکردم یعنی همه ی اونا راحت راحت حامله شدن؟مگه میشه؟برام عجیب بود واقعا توی اقواممون ۴،۵ نفر تازه زایمان کردن حالا حدودا همون تعداد الان حامله هستن،،، خوشمم نمیاد خیلی وارد این وادی ها بشم ولی میاد تو ذهنم منم میام اینجا تخلیشون میکنم خدایا به وقتش بهترینشو ازت میخوایم یا ارحم الراحمین
2 ارديبهشت 1398
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عاشقانه می باشد