دیگر مکن نصیحت،،حافظ که ره نیافت..
گاهی اوقات به جاریم و زندگیش خیلی غبطه میخورم..خیلی دختر خوبیه..امیدوارم همیشه خوشبخت و خوب باشه زندگیش..دختر پاک و مهربونیه..واقعا چقدر مسیر زندگی ها با هم فرق میکنه!
یکی از دوستای همسرم که قبلا باهاش خصومتی و بحثی داشت و درواقع دیگه نمیشه گفت بهشون دوست...یجورایی از هم خوششون نمیاد..سر یه سری بحث هایی که با هم داشتن..
خلاصه چند ماه دیر تر از ما عروسی کرد فکر کنم ۷،۸ ماه...خواهر خانمش همکلاسی خواهر منه..خلاصه دیروز گفت که حاملست...یعنی کلا از ازدواجشون فک کنم حداکثر ۶ ماه گذشته باشه!
خلاصه خواهرم یه عالمه سر به سرم گذاشت و مسخره بازی و خندیدم..
خانمش دکترای الهیات داره و قیافشم دیدم خوشگل بود بنظرم
خلاصه اینو میخواستم بگم ازین جهت که اینا خیلی از هم خوششون نمیاد و ...
حس بدی بود که اون داره بچه دار میشه...چون اون بهرحال دیگه رفیق و دلسوزش نیست....شاید یکم فخر فروشی هم داشته باشه(البته دیدگاه خودمه که شایدم تخیلی باشه)
ولی خب واقعا حس بدش بیشتر بود برام
حالا تا ببینیم خدا برای ما چی میخواد
تازه اهواز هم میخوایم بریم خانمش هم داره میاد خادمی...موندم با این حال و روز چرا میخواد بیاد!
خدا کمک کنه به همه