دفاع
همزمان با تولد پسر جاریم،خواهرشوهرم دفاع فوق لیسانسشو انجام داد....و به سلامتی ان شاءالله فارغ التحصیل شد...خیلی درگیرش بود و سختش بود..همش در رفت و آمد به تهران و ...وقتی دفاعش تموم شد خیلی خوشحال بود معلوم بود یه باری از روی دوشش برداشته شده...خیلی بهش غبطه خوردم ...یاد آیه فان مع العسر یسرا افتادم...همزمان بودن این دو اتفاق باعث شد که به فکر فرو برم که من چه زحمتی برای زندگیم کشیدم تا ثمرشو ببینم...و اینجور احساس خوشحالی کنم...فقط چند ترم رفتم دانشگاه و از شانس بدم روزانه...یه عالمه بدهی و اخرشم ولش کردم....حالا مدرک دیپلمم هم آزاد نمیشه که بخوام جای دیگه ای ثبت نام کنم!!حس بدیه،،تازه نمیدونم این بدهی از لحاظ شرعی ماجراش چی میشه!؟
اون به کنار حامله هم نشدم که مثل جاریم اگه ۹ ماه درگیر بودم و استرس کشیدم بعدش ثمرش رو ببینم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی