عاشقانه

تغییر

یادش بخیر قدیما چقدر حال خوبی داشتم فکر میکردم همیشگی و موندگاره... چقدر غیرمنتظره بود این حال الان دلگرفته ام نمیدونم چکار کنم چقدر روابط به هم میریزن  زیرو رو میشن رابطه با خدا رابطه با همسر رابطه با والدین.. نمیدونم چرا هیچی توی این دنیا ثبات نداره همه چیز دائما درحال تغییر و زیر و رو شدنه گهی پشت بر زین گهی زین به پشت همه ی احوالات این دنیا عبرت آموزه گاهی توی خیابونا مغازه های شیک رو میبینم که طبقه بالاشون یه ساختمون درب و داغون وقدیمیه مثلا انگار صد سال پیش ساختنش با معماری و آجر و پنجره های خیلی قدیمی و متروکه طور...که اومدن پایینش رو خوشگل کردن اما اصلش همونه...میگم خدایا کیا اینجا زندگی میکرد...
3 فروردين 1403

..

🔸آن قدر حلقه زنم بر در ميخانه‏ ى دوست 🔸تا كند صاحب ميخانه به رويم در باز  
28 اسفند 1402

یا رقیه

هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد حرم رقیه ست تنها حرمی که روضه خون نمیخواد حرم رقیه ست
14 اسفند 1402

میترسم

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و ...
8 اسفند 1402

از نشدن خسته شدم

حالم خیلی خرابه این ماه بعد از ۶ ماه جلوگیری اقدام داشتیم من امروز بعد از یک هفته تاخیر پریود شدم... یه ناامیدی تو وجودم پیچیده یه وحشت از آینده ...یه ناکامی و انتظار طولانی انتظار کشنده ترین چیزه سواء علینا اجزعنا ام صبرنا... خیلی بغض دارم خیلی! دارم میترکم... خیلی حال بدی دارم ..خیلی بیشتر از انتظار این حس نادیده گرفته شدن این استجابت نشدن دعا این نشدن این نتونستن...داره منو از درون خرد میکنه ازین لحظه های کشدار و غمناک خسته شدم...ازین توقف طولانی روی این مرحله...ازین تلاش نکردن و بیخیالی همسرم..از درک نشدن از نشدن خسته شدم
30 بهمن 1402

فلله العزه جمیعا

من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا‌... هررررکس عزت میخواهد(بداند)پس جمیع عزت برای خداست... در حدیثى از «انس» نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْم أَنَا الْعَزِیزُ، فَمَنْ أَرادَ عِزَّ الدّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزِیزَ»؛ (پروردگار شما همه روزه مى گوید: منم عزیز! و هر کس عزت دو جهان خواهد، باید اطاعت عزیز کند!). نمیدونم براتون پیش اومده که به مفهوم عزت فکر کنید یا نه،عزت چیه یه آدم با عزت تو ذهن شما چه خصوصیتی داره  و وقتی این کلمه رو میشنوین یاد کی میفتین؟ گاهی به این فکر میکنم که آیا من در چشم دیگران آدم با عزتی هستم یا نه..دیگران دربارم چی فکر میکنن و...
1 بهمن 1402

اللهم انا نرغب الیک..

هر سال شب لیله الرغائب اولین دعایی که به ذهنم میاد این فراز از دعای افتتاحه "اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیک و ترزقنا بها کرامه الدنیا و الآخره" خدایا ما از تو در دولت با کرامتی رغبت داریم که به آن اسلام و اهلش را گرامی میداری و نفاق و اهلش را خوار میکنی و در آن ما را از دعوت کنندگان به طاعتت و راهبران به راهت قرار می‌دهی و به آن کرامت دنیا و آخرت را روزی ما میکنی.. التماس دعا
29 دی 1402

«سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا»

توی آیه ۱۴ سوره ابراهیم وقتی مستضعفین به مستکبرین میگن که ما توی دنیا از شما پیروی میکردیم حالا الان شما چیزی از عذاب ما رو به دوش میکشین..اونا پاسخ میدن اگه ما هدایت شده بودیم شما رو هدایت میکردیم الان برای ما مساویه چه جزع و فزع کنیم و چه صبر کنیم... ما لنا من محیص... این چند وقت توی برهه ای از زندگی هستم که دقیقا حس همین آیه رو دارم«سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا»...هرچی جزع و فزع میکنم،ناله میکنم...باز هرچی صبر میکنم..منتظر میمونم...همش انگار مساویه...فرقی نداره.....گریزی نیست‌،چاره ای نیست زندگی همونجور میگذره روزا شب میشن شبا روز میشن و... الان دقیقا ۳ ساله من منتظر هستم و واقعا این...
8 دی 1402
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عاشقانه می باشد